گم شده بودم و پشت تمام تلفن های دنیا تنها یک صدا بود من بودم و تنهایی من بودم و آشپزخانه ای که سر می رفت الو.... مادر.... گم شده ات را در هیچ کجای جهان نگرد من پشت هیچ صدایی نیستم و گذاشته ام باد، موهایم را با خودش ببرد و دلم... _که هیچ گاه در من نبوده است را _ به دریا زده ام! پروین پناهی , ...ادامه مطلب
برای نه به خشونت علیه زنان ! سپیده جواب نمی دهد ! سایه خوابش نمی برد.از صدای قژوقژ تختش معلوم بود که دارد توی تختش وول میخورد.سپیده تند وتند ظرفهای کثیف تلنبار شده را فرو میکرد توی آب و کف سینک ظرفشویی.رنگاش پریده بود. بشقاب دور طلایی را که آب میکشید، دستهایش میلرزید .بهرام چیزی نمیگفت اما تا بنا گوش سرخ شده بود و رگهای گردناش از کنار شقیقهها بیرون زده بودند .نشسته بود پشت مبل راحتی و پرتقالی را توی دستش میچرخاند .انگار که توی دلش با خود حرف زده باشد ، تاب نیاورد و یکباره داد زد که : « توی کثافت لال بودی ! نه ؟ یک کلام نگفتی ما هم آدمیم ؟» سپیده از داخل آشپزخانه سر خم کرد به سمت سالن و گفت : « زوره مگه ؟ سند خونه ی خودشون بوده ، اصلا دوست داشتند ، دادن به اونا » بهرام چاقوی دسته مشکی آشپزخانه را از این دست به آن دست کرد و با اضطراب پرتقال را پوست گرفت و پره هایش را از هم باز کرد.سپیده خم شد و این بار قابلمه های چرب وچیلی را از زمین برداشت. موهایش ریخت روی صورت. با دست های کفیاش موها را کنار زد .صدای سایه از لای در آمد که گفت : « اِ... مامان موهات کفی شد !» سپی, ...ادامه مطلب
زنان بسیاری دیده ام در آشپزخانه گریه می کردند مادرم! مرده های بسیاری دیده ام برای خود کفن می بافتند خواهرم! در این میان من کودکی گرسنه بوده ام که خودش را می خوردو دخترم که به طرز عجیبی شبیهمن بود از پستانم شیر می نوشیددهان مادرم مثل لب های ماهی بود گاهی باز می شدند و بیشتر بسته!مادرم ماهی بی صدا بود! که می خواست دخترانش مثل خودش باشند. مادران بسیاری دیده ام که در خلوت آشپزخانهبه وقت شستن ظرف ها به دختران خود می گویند : آدم است دیگر...خو می کند به تنهایی! پروین پناهی - دی 1394 ,شعری برای مادر,شعری برای مادر از دنیا رفته,شعری برای مادر از دست رفته,شعری برای مادر و پدر,شعر برای مادر فوت شده,شعر برای ماه محرم,شعر برای ماه رمضان,شعر برای مادر بزرگ,شعر برای مادر و پدر,شعر برای مادر سنگ قبر ...ادامه مطلب